لچ وانگى یا سبد کتاب قاسم بلوچ امروز فرصتى پیش آمد تا با لچ وانگى راهى روستاى نوحانى بازار شویم که همجوار روستاى یعقوب زهى و تازه شکل گرفته است. در بدو ورود خانه هاى کپرى و نبود برق و آب بهداشتى خودنمایى مى کرد.اکثر افراد این روستا فاقد شناسنامه هستند، به همین دلیل باسوادان این روستا زیر ١٠ سال سن هستند.نزدیکى به یعقوب زهى، براى تعدادى از کودکان شانسى فراهم کرده که به مدرسه بروند اما چون شغل اهالى روستا دامدارى و کشاورزى است، اکثر بچه ها از تحصیل باز مى مانند. با ورود ما به روستا، تعدادى از کودکان که مشغول جمع آورى میوه کُنار بودند از ترس این که ما براى واکسیناسیون آنها رفته ایم پا به فرار گذاشتند.خانه به خانه علت حضورمان را توضیح دادیم و توانستیم تعدادى از بچه ها را جمع کنیم.جز چند نفر، بقیه به مدرسه نمى رفتند!در اولین فرصت پیش آمده نمى خواستیم آنها را بى حوصله کنیم، پس چند ترانه که آنها هم بلد بودند را همخوانى کردیم.محسن قصه حسن کچل را به بلوچى برایشان گفت و آنهایى که بلد بودند کتاب را براى بقیه خواندند.